اشارهاي به تفريحات و نظام تفريحي دوران صفويه -بخش چهارم
شاطران مأمورین چابك و تندرویی بودند كه با پای پیاده مأموریتهایی را كه مستلزم طی مسافت طولانی و عبور از راههای سخت بود انجام می دادند. اینان برای انتخاب شدن بایستی یك مسافت طولانی بدوند. هریك از شاهان صفوی تعدادی شاطر داشتند كه آنها را ازبین داوطلبین این شغل طی آزمایش بسیار سخت و اعجابانگیز انتخاب میكردند. كسی كه داوطلب انجام آزمایش بود مدتی زیر نظر استاد فن به دویدن میپرداخت و هنگامیكه آماده میشد جریان امر به عرض پادشاهان می رسید و دستور شاهانه برای اجرای مراسم جشن انتخاب شاطر صادر میشد.
درروزحركت شاطر تمام خط سیر او را آذینبندی میكردند .مبدأ حركت میدان شاهی بود كه می بایست ازآنجا شروع به دویدن كند و پس از طی دوفرسنگ در خارجشهر به چادری می رسید.درآنجا یكی از امیران تیری در كیسهای كه شاطر درپشت خود حمل میكرد قرار می داد و آنگاه شاطر به سوی شهر باز میگشت و این عمل دوازده مرتبه تكرار می شد و شاطر دوازده تیر با خود میآورد. هربار كه شاطر به شهر وارد و ازآن خارج میشد مردم اورا با فریادهای تشویقآمیز مورد استقبال قرار می دادند و درهر مراجعت عدهای از رجال و بزرگان تا مسافتی با او سواره راه میپیمودند. در دور آخر شاه سواره به طرف شاطر می رفت و دستور می داد مبلغ قابل توجهی به رسم انعام و خلعتی شاهانه نیز به او بدهند و اورا به لقب سرشاطری ملقب میكرد. بهترین شاطر كسی بود كه می توانست دوازده عدد تیر در دوازده ساعت بیاورد.
شاردن كه خود دریكی از جشنهای انتخاب شاطر در زمان شاه سلیمان صفوی حضور داشت از قدرت این دوندگان تمجید نموده و می نویسد:
«در هفتمین دوره راهپیمایی كه حركت شاطر درنتیجه گرمای آفتاب و شن راه به كندی گرائیده بود من اورا تعقیب كردم با این همه ناگزیر بودم كه مركوب خویش را چهارنعل برانم هنگام ورود وی به میدان نقش جهان نداهای تحسین و تعجب آسمان را میشكافت.
آلات موسیقی مخصوصاً طبلهای پایهدار بزرگی كه قطورتر از بشكه ودر پشت ارابهها حمل می گشت معركه عظیمی به راه انداخته بود ….. »
ژان ماتیست تاورنیه درمورد این شاطرها می نویسد:
«این شاطرها درمیان خود معلم دارند و مشق دویدن میكنند. شاه و بزرگان دربار شاطرهای متعدد دارند و ایرانی ها شاطر را علامت شأن و شرافت می دانند.هركس باشأنتر است باید شاطر بیشتر داشته باشد. این شاطرها از پدر به پسر پشت در پشت خدمت میكنند. از سن هفتسالگی شروع می كنند به مشق تند رفتن و دویدن. سال اول تا یك لیو مسافت را به یك نفس می دوند و یك قسم یورغه می روند همین طور هرسال بر طول مسافت میافزایند. در سن هجده سالگی یك كولهبار آرد و یك ساج نانپزی و یك كوزه كوچك آب به پشتشان میبندند وباآن كولهبار می دوند. زیرا اغلب كه آنها را به مسافرت مأمور میكنند از راه معمولی كاروانرو و شارع عام نمی روند و از وسط صحراها راه را میانبر و نزدیك میكنند و درآن بیراهه آب و آذوقه یافت نمی شود. بنابراین آنهارا عادت می دهند كه آذوقه خودرا به پشت خویش حمل كنند. شاه و بزرگان شاطری ندارند كه به درجه استادی نرسیده باشند و این فقره باید تشریفاتی به عمل آید و آن صورت نمیگیرد. مگر بعد از یك دویدن فوقالعاده كه به منزله شاهكار شاطرها محسوب می شود. اگر آقای آن شاطر كه می خواهد به مقام استادی برسد و دارای این خطاب بشود یكی از بزرگان باشد تمام دوستان خودرا دعوت می كند و درمیدان تختی می زند و درروی آن شیرینی و مأكولات میچیند. و زنهای مغنیه و رقاص با خواندن و رقصیدن اسباب تفریح خاطر حاضرین را فراهم می نمایند و هریك از مدعوین باید چیزی بیاورد كه بعداز امتحان و دویدن به شاطر بدهد یكی قبا می دهد یكی كمربند میبخشد و ازاین هدایای مختلف شاطر به همكاران خود سهمی می دهد …. حكام و خوانین ایالات هم در مراكز حكومت خود شاطردوانی می كنند و مثل اصفهان انعامهایی به شاطر می دهند »
...ادامه دارد