اصناف فراموش شده در اصفهان - ( بخش چهارم )
رزّاز: رزاز کسی ست که شلتوک را می کوبد و برنج می سازد و به عبارت دیگر همان برنج کوب است.
رصّاف: تحویلدار در توضیح رصّاف می نویسد: « در اصفهان سابق که ارسی مصطلح نبود، گیوه فروش و گیوه چین بسیار بود. غالب بزرگان هم اکثر به تفریح و تفنن، گیوه ی نازک پا می کردند ...».
رواس: راس از ریشه ی رأس به معنی کله پز و کله فروش است.
زرکش: زرکشان افرادی بودند که با دستگاه های مخصوص می توانستند از طلا، نخ گلابتون و زری درست کنند.
زری باف: تحویلدار می گوید: « زری بافی از پارچه های مرغوب ایران بوده است و مخصوص به اصفهان که لباس رنگین و زرّین بزرگان و شاهزادگان و خلعت سنگین سلاطین می شد. شاردن می نویسد: « زری بافی که در ایران تهیه می شود بسیار عالی و پر پیچ و شکنج است و نکته ی شایان تعیین در این مستوجات نفیس آن است که به اصطلاح پایان ندارند و چنان که زر و سیمی که در تار و پود آن ها بکار رفته، مادامی که پارچه دوام دارد همچنان رنگ و آب خود را ثابت نگه می دارد واستوار می ماند... . عالی ترین کارخانه های این منسوجات در یزد، کاشان و اصفهان است».
زنجیره باف: کسانی که زنجیره ی گلابتون زری، جهت لباس زنانه می بافته اند، زنجیر باف نام داشته اند.
زه تاب: در قدیم روده های گوسفند را پس از ذبح حیوان می تابیدند و برای زه کمان های حلاجی ( پنبه زنی) و چرخ های زنانه و غیره بکار می بردند.
ساغری: چرمی بود که از پوست کفل خر و اسب و اشتر می ساختند و از آن کفش مخصوصی می دوختند که علما و طلاب آن را می پوشیدند. رویه آن گره های کوچک داشت و در مقابل نعلین بود که زردرنگ و بدون پاشنه بود. تحویلدار می گوید: « سابق، بزرگان اصفهان از زن و مرد، کلاه و کفش ساغری می پوشیدند.»
سراج: سراج یا ترکش دوز، جماعتی بودند که اسباب زین و یراق اسب و غیره می دوختند.
سرخالی ساز: این صنف در اصناف هولستر آمده است؛ او می نویسد: « سرخالی ساز یعنی کسی که سر چپق می سازد.»
سفیدگر: سفید گر یا رویگر، توسط شاردن این گونه توصیف می شود: « ابتدا ظروف مسی را با قلیای خاکستری می جوشانند، آنگاه به شاگرد می دهند تا با شن آن را تمییز کند. او نیز با پاهای برهنه ی خود روی ظرف ها می ایستد و آنقدر می چرخد تا خوب پاک شود. سپس ته آن را روی آتش شدید زغال گذاشته، داغ می کنند و هنگامی که می خواهد سرخ شودريال رویگر با انبری ظرف را به دست می گیرد و با دست دیگرش اندکی پنبه ی پوشیده از نشادر، قلع را به همه جا خوب می خواباند و بعد از اتمام سفید گری ظرف را در آب سرد غوطه ور می سازد و مشاهده می فرمایید که آن را سفید و درخشان، مانند نقره آب صیقل زده بیرون می آورند.»
سقط فروش: این صنف تنها در فهرست کتاب الاصفهان جناب آمده است. دکانداری که قند و چای و لیمو و زردچوبه و شکر فلفل و زرشک و دارچین و نفت و غیره می فروخت را سقط فروش می گفتند.
سیم کشی: کسانی که تار گلابتون می ساختند – خواه این تار از طلا بود یا نقره ( سیم ) – سیم کشی می گفتند. تحویلدار می نویسد: «سابق که پارچه های نقده دوزی و غیره زیاد بود و ریشه های گلابتون و پارچه های ده یک دوز و امثال این ها رواج داشت، نخ و طلا و نقره را با هم کار می کردند و سیم کشی بسیار بود.»
شال انداز: اشخاصی هستند که برنج سفید کرده می خرند و می فروشند.
شعرباف: این صنف ابریشم کارند و قریب صنف نساج که ریسمان کارند، دستگاغه و جمعیت داشتند.
شومال: شومال یا شواخ تنها در لیست اصناف کتاب جناب آمده است، به آهار دهنده و جلا دهنده ی پارچه ها شومال می گفتند.