حدّاد سقط و حدّاد خورده:افرادی بودند که آهن آلاتی از قبیل بیل، کلنگ، خیش، سه پایه، انبر، منقل، میخ، سیخ و امثال آنرا می فروختند.

حکّاک: نام این صنف در فهرست هر دو کتاب تحویلدار و جناب آمده؛ ولی توضیحی از عملکرد آنها داده نشده است. دهخدا در لغت نامه خود، زیر نام حکّاک آورده: « سوده گری، مهره سایی، نگین سایی و مهره کنی. »

حمال: اشخاصی بودند که بر دوش خود اجناس تجارتی و غیره را از گمرک و انبار و بازار، جابه جا و حمل و نقل می کردند. گاهی نیز از چرخ دستی استفاده می کردند.

حمصی: در اصفهان به جماعت نخود بریز، حمصی می گفتند. کسانی بودند که نخود و بادام و انواع آنرا برشته می کردند.

خاتم ساز: در کتاب تحویلدار صحبتی از اینکه خاتم چیست، نشده است. خاتم سازی هنر آرایش چوب، به گونه ای همانند موزاییک با مثلث های کوچک است. مثلث ها هرچه ظریف تر و طرح ها و شکل ها هرچه منظم تر باشند، خاتم مرغوب تر خواهد بود. مواد و ابزار خاتم سازی عبارتند از: چوب های گوناگون، استخوان شتر، اسب و گاو، عاج، صدف، مفتول های سیمی، برنجی و در مواردی طلا و نقره.

خرّازی فروش: تحویلدار در کتاب خود لیست مفصلی از کالاهایی که خرّازی فروشی های اصفهان به چشم می خورد، ارائه کرده است. از قبیل قلمدان، چخماق، جام، سنگ پا، کیسه حمام، تسبیح، ساچمه، قفل، قیچی، قندشکن، آچار، قبله نما، قطب نما، سوزن و ... .

خرّاط: کسانی که چوب می تراشند، مانند میانه و نی قلیان. تحویلدار در کتاب خود می گوید: « غیر از میانه غلیان که مخصوصا رشت بهتر می سازند، سایر خراطی ها را اصفهان خوب تر از سایر بلاد دیگر می کنند.»

خشت مالی: در مورد این صنف فقط نام آن بدون هیچ شرحی در فهرست اصناف آمده است. قبلا مهم ترین مصالح برای ساختمان سازی، خشت بود که مخلوطی از آب و خاک و کاه بود و برای اینکه این مواد خوب مخلوط شود، افرادی با پای برهنه بر این مخلوط راه می رفتند که خشت مال نام داشتند.

دالان دار: این صنف که تنها تحویلدار نام آنرا ذکر کرده است در کاروانسرا کار می کردند،  و در آنجا مسئولیت داشتند.

دبّاغ: تحویلدار شرحی در مورد نحوه ی عملکرد دباغ ها ارائه نمی دهد. این صنف، پوست گوسفند را پس از کندن موهایش در نمک و آهک می خواباندند، به طوری که کاملا خشک می شد و چرم می گردید.

دلودوز: دلو، ظرفی بوده که بوسیله ی آن با طناب از چاه آب می کشیدند، و معمولا از جنس چرم بوده که اشخاص به ریختن آن مشغول بودند به جهت چاه های خانه ها، حمامها، باغ ها و زراعت ها.

دلاّک: در فهرست اصناف جناب و تحویلدار، از دلاکان عهد قاجار نامی برده نشده است. در کتاب حاجی بابای اصفهانی نوشته جیمز موریه، توضیحات مفصلی از دلاکان عهد قاجار، به زبان طنز وجود دارد که تاریخ اجتماعی ایران نوشته ی راوندی، این مطلب، زیر عنوان کارهای یک دلاک آمده است که عینا نقل شده است: « دلاک ها به حکایت منابع پراکنده ای که در دست داریم، غیر از کیسه و لیف و صابون زدن، به کارهای دیگری نیز دست می زدند ... در صحن حمام، در کار مشتمال و کیسه زدن و قولنج شکنی و لیف و صابون و کارهایی که درممالک مشرق زمین، هند و کشمیر و ترکیه متداول است، احدی به پای من نمی رسید. وقتی دست و پای مشتری را در حمام، شتر بند می کردم و او را وارونه می انداختم و پشت و پهلویش را به باد سیلی و شپ و شاپ مشت می گرفتم، آواز بندش شنیدنی و حرکات دست و پنجه ی من دیدنی بود ... دلاکان ایرانی، نوعی جراح هم هستند و گذشته از کار حمام، خون گرفتن و حجامت، دندان کشیدن و شکسته بندی هم از دستشان بر می آید.»

دواتگر: ساختن اسباب و آلاتی چون سماور و آفتابه و لگن از برنج و نقره، کار دواتگر بود. تحویلدار می گوید: « بازاری مخصوص دارند بزرگ و طولانی، حوالی میدان نقش جهان ... سماور ها و سایر ظروف می سازند که چندان با دول خارجه فرق ندارد.»

ده یک دوز: تحویلدار می گوید: « آنها هستند که مانند عمل نقده دوزی، با نخ های نقره و طلا که ده یک، نخ گلابتون دارد، روی پارچه های حریره ده یک دوزی می کنند.»