گزارش بازدید از کارگاه قلمکار سازی - سه شنبه 14مهر88
گزارش بازدید از کارگاه قلمکار سازی
سر ساعت چهار به محل قرار می رسم...چند نفری زودتر از من رسیده اند.یکی دونفر را نمی شناسم.بچه ها میگویند از یازدید تخت فولاد آنها را می شناسند . ده دقیقه ای منتظر می مانیم و سپس حرکت می کنیم راه زیاد طولانی نیست اما زیبایی های مسیر وادارمان می کند هر چند قدم یکبار بایستیم ، مسیر پر است از زیورآلات نقره و فیروزه .....پر از پارچه های رنگارنگ .....پر از زیر اندازهای زیبای ایرانی و البته عتیقه فروشی ها....... با اینکه هر کداممان بارها از اینجا گذشته ایم بازهم مثل آلیس هستیم در سرزمین عجایب!
از بازار خارج می شویم به سمت کارگاه....نرسیده به کارگاه ،کمی در مورد تاریخچه ی قلمکارسازی و نیز آماده سازی پارچه برای چاپ ،برای بچه ها توضیح می دهم . در حین توضیحاتم،دونفر از بچه ها که دیر رسیده اند تلفن می زنند و آدرس می گیرند.منتظرشان می مانیم و سپس حرکت می کنیم.سر راهمان به کارگاه چاپ ، مغازه و کارگاه استاد ی را می بینم که خراب شده است این کارگاه محل مرمت ظروف بسیار مرغوب چینی بود با روش سنتی...
به کارگاه چاپ می رسیم،کسی که با او هماهنگ کرده ام برای بازدید ،نیامده اما مشکلی پیش نمی آید...من را می شناسند ،بارها به اینجا آمده ام.....سه نفر استادکار چاپ در این کارگاه کار می کنند که الان دو نفرشان هستند ...یکی از این اساتید ،فردی است که بالای 70 سال سن دارد.بعد از سلام و تعارفات معمول،توضیحاتم را شروع می کنم. سپس به انبار کارگاه میرویم و انواع پارچه ها را می بینیم که انبار شده اند و منتظر مشتری هستند اما کو مشتری؟!
تعدادی قلمکار قدیمی رو رف هست که از استاد اجازه می گیرم و به بچه ها نشان می دهم ، جنس پارچه ها بسیار لطیف است و درخشان....رومیزی های کوچکی با قیمت های بالای 100 هزار تومان! اما زیبایی و ظرافت چاپ این پارچه ها با رومیزی های الان مثل تفاوت زمین است با آسمان!
از طرف خودم اعلام می کنم که اگر بچه ها قصد خرید داشته باشند استاد تخفیف هم می دهند...استاد کارها می خندند و بچه ها هم....اما کسی چیزی نمی خرد و همه خرید را به بعد موکول می کنند!!
عکسی می گیریم و بیرون می آییم...بیرون کارگاه در مورد شستشو و تثبیت رنگ ها روی پارچه صحبت می کنم و سپس ختم بازدید را اعلام می کنم و دوباره بر می گردیم به بازار برای سیر و سیاحت!
