به نام خداوند جان و خرد

از مجموعه نوشتارهای گروه تاریخ

........................................................................

حال که در میانه راه بررسی تاریخ ایران در زمان مادها هستیم ، بهتر آن دیدم که با یک انحراف کوچک از اصل مطلب ، خستگی ناشی از جستارهای مربوط به زمان مادها را از ذهن و اندیشه خوانندگان آنها بزدایم . گرچه همیشه کنکاش در تاریخ لذت بخش ترین کار زندگیم بوده است . اما ایران از جمله کشورهایی است که در مورد آن سفرنامه های زیادی به رشته تحریر درآمده است . تا کنون به علت آن فکر کرده اید ؟ در این جستار که از نوع تحلیلی – انتقادی است سعی کرده ام تا آنجا که امکان دسترسی به سفرنامه ها برایم میسر بوده است ، نقاط مشترکی را که جهانگردان متفاوت از آن به عنوان دلیل بارز سفر به ایران از آن یاد کرده اند ، متذکر شوم . امید که در این راه توانسته باشم ، حق مطلب را ادا کنم .

و ایران سرزمینی است که ..........................

اولین موضوعی که به نظر می رسد ، این است که ایران و ایرانی همواره برای مردمان دیگر کشورها ، کنجکاوی برانگیز بوده اند . چرا که به نظر غربیان ، سخن از کشوری است که در آن از عهد قدیم ، حقیقت و افسانه ، همیشه به هم آمیخته بوده است . بد نیست در اینجا اشاره ای کنم به سیاحت نامه ای که « سر جان مندویل » برای لذت خاطر تمام معتقدان به فلسفه فرار از مشکلات زندگی ، در قرن چهاردهم میلادی به رشته تحریر در آورده بود و به زبانهای لاتینی و فرانسوی و انگلیسی انتشار یافت . ایرانی که « مندویل » برای اروپائیان به تصویر کشیده بود ، عبارت بود از بهشتی روی زمین ، کشوری صاحب تجمل ، مکانی پر از نور و رنگها و دارای باغهای آفتاب گیر و معطر که زمزمه نهرهای جاری و نغمه پرندگان ، هوای آنرا پر کرده بود . ساکنان شهرهای خوب و دلکش آنرا مردمان حکیم و خردمند و فالگیران و ستاره شناسان و امیران و بزرگان صاحب شوکت و جلال و همچنین پیران رند و عیاران ، تشکیل داده بودند و زمامدارانش در قصرهایی با گنبد طلائی می زیستند که اتاقهای آن با گوهر شب چراغ روشن شده بود و ...................

« ژوزف تونو » مسافری است که به ایران سفر کرد و سفرنامه ای نوشت و در ایران و در شهر میانه هم فوت کرد . او در کتاب « داستان یک سفر به مشرق زمین » می نویسد : تنها حس کنجکاوی و اشتیاق به آموختن ، این مسافر ( مسافر مشرق زمین ) را به سفر وا می دارد و داد و ستد و کار و مشغله ، اغلب مسافران دیگر را بدین کار بر می انگیزد .

« شاردن » جهانگرد معروف می نویسد : شور و شوقی که به شناخت این کشور شاهنشاهی پهناور داشتم تا بتوانم اطلاعات صحیح و وسیعی از آن بدهم ، مرا به بازگشت به آن جا برانگیخت . خلاصه برای کسب اطلاع در باب ایران ، چنان رنج بردم که به عنوان مثال می توانم بگویم که اصفهان را بهتر از پاریس می شناسم و به زبان فارسی به همان سهولت فرانسوی حرف می زنم ، خواندن و نوشتن فارسی معمول و عادی را می دانم و سراسر ایران را بارها طی کرده ام .

« شاردن » بهتر از همه به این نکته پی برده بود که ایران چیزی که حس کنجکاوی را ارضاء کند ، در خود نهفته دارد . همین حس کنجکاوی برانگیز ایران بود که باعث شد دومین سفر « شاردن » به ایران ۶ سال بطول بیانجامد ، « تاورنیه » ۶ مرتبه به ایران سفر کند و « رافائل دومانس » ۴۰ سال در این کشور زندگی کند .

آری این چنین بود که فکرهای بلند پرواز و افکار هوس آمیز اروپائیان عهد الیزابت هم نمی توانست چیزی گرانبهاتر از لباس های شاه ایران تصور کند که جواهرنشان و در شکوه و جلال ، همچون خورشید ، درخشان بودند .

در این بخش از جستار خود ، انگیزه های سفر به ایران را با استفاده از سفرنامه های متعدد نوشته شده بوسیله غربیان ، مورد تحلیل قرار می دهم .

ایران افسونگر

ایران افسون می کرد ، بدون چون و چرا افسون می کرد . در نظر جهانگردان ماجراجو ، ایران عبارت بود از مجموعه داستانهائی که عطش آنها را فرو می نشاند ، چنان که شور و شوق و اعجاب این مسافران از خلال سفرنامه ها کاملاً پیداست .

علاقه به کشف سرزمین های ناشناخته و غوطه ور شدن در افسانه هایی که در آن قالیچه حضرت سلیمان در پرواز و کاخ پادشاهان پر زرق و برق بود ، مسافران را بسوی ایران فریبا می کشاند . آنها برای دانستن رازهای سحرآمیز و باغ های دلفریب ، به این سرزمین می آمدند و با جذبه انکار ناپذیر خط میخی حک شده بر دل کوهها و شکل و شمایل صوفیان دوره گرد ، روبرو می شدند .

« شاردن » در رابطه با ایران می نویسد : جایی نیست که در برابر ایران ، چه به خاطر میزان گرما و سرمایش ، چه بعلت ذوق ها و قریحه هایش و چه به سبب همه چیزهای عالی و نادره ای که در آنجا به سر حد وفور وجود دارد ، ناگزیر سر تسلیم فرود نیاورد .

کالاهایی که تاجران از ایران می آوردند و تجمل پرستان طالب آن بودند نیز در اشاعه ذوق و علاقه به ایران سهیم بود . همه اینها باعث می شد ماجراجویان به ایران سفر کنند ، هر چند که سفرشان مخاطراتی همچون طوفان و غرق شدن کشتی و برخورد با دزدان و راهزنان و ابتلاء به بیماری ها و مسیر طولانی راه به همراه داشت .

ایران متمدن

اروپا پی برده بود که ایران در عرصه فرهنگ و ادب ، درسهای بسیاری برای آموختن به آنان دارد . چنین بود که ۴ نفر فرانسوی در فوریه سال ۱۶۶۷ میلادی ، در تخت جمشید به هم رسیدند . اینان عبارت بودند از : « شاردن » ، « تونو » ، « تاورنیه » و « دولند » . این ملاقات مظهر گروه نوینی از مسافران است که شیوه مشاهده کردن ، بررسی ، سنجیدن و استدلال را می دانستند . اینگونه از مسافران سعی می کردند که زبان فارسی و حتی زبان باستانی ایران را بیاموزند . « تونو » ، « پتی دلاکروا » و « گالان » به نام شرق شناس به سفر شرق پرداختند . « گالان » ، ۳ بار به شرق سفر کرد و در موقع سومین اقامت خود در شرق ، زبان فارسی ، عربی و ترکی را به حد کمال آموخت و مشاهدات و بررسی های شگفتی انجام داد .

« پتی دلاکروا » ، با ارباب علم و ادب ، پیوند یافت و با آنان در باب مسائل ادبی و مذهبی به مذاکره پرداخت . ره آورد این سفر وی ، قصه های ایرانی « هزار و یک شب » بود که در سالهای ۱۷۱۰ تا ۱۷۱۲ میلادی ترجمه آنها در پنج مجلد منتشر شد .

ایران امن و راحت

« رافائل دومانس » می نویسد : هنگامی که مسافر به خاک ایران قدم می گذارد ، در آنجا از برکت وجود دستگاه امنیتی هوشیار و بیدار و مجازات شدید تبهکاران ، امنیت راهها به سر حد کمال است .

« تاورنیه » می نویسد : در باب کاروانسراهای ایران ، متوجه شدیم که بطور کلی ، بهتر از کاروانسراهای ترکیه ساخته شده و راحت تر از آنهاست و کم و بیش در سراسر کشور در فواصل لازم از آنها می توان یافت .

از طرفی مسافران مغرب زمین اطمینان داشتند که در راه اصفهان و نیز در پایتخت ایران ، هم کیشان ، یا هم وطنان خود را می بینند و از مساعدت آنان برخوردار می شوند . اگر کسی امروزه به موزه کلیسای وانک اصفهان برود ، اجازه نامه های فعالیت بازرگانی و اسناد حمایت از مسیحیان و ارمنیان را دقیقاً در دو قرنی که مسافران بسیاری برای دیدار از ایران سفر کردند ( از زمان شاه عباس تا پایان سلسله زندیه ) خواهد دید . ارمنی های ایرانی ، در لیون ، ونیز و آمستردام مؤسساتی دایر کرده بودند و با بازارهای اروپا ، داد و ستد داشتند . راه های امن و مطمئن و تدابیر حمایتی رسمی که برای خارجیان به وجود آمده بود ، هجوم مسافران خارجی را به سوی ایران آسان می کرد .

ایران مهمان نواز

« شاردن » در باب مهمان نوازی ایران می گوید : چیزی که در شیوه زندگی ایرانیان ، گذشته از قناعت آنان مرا سخت به اعجاب می آورد ، مهمان نوازی آنان است . وقتی ایرانیان خوان غذا می گسترند ، نه تنها درها را نمی بندند ، بلکه هر کس را که در آنجا باشد و یا فرا می رسد و حتی اغلب غلامانی که اسب را بر در نگاه می دارند ، بر سر سفره می خوانند .

غذا و نوشیدنی ایران

امروزه یکی از انواع گردشگری را Food & Drink می شناسند که البته بسیار هم خاطر خواه دارد . ایران در این زمره هم گردشگران را به سوی خود می خواند .

مسافران از میوه های شگفت انگیز و از انگور و خربزه و گرمک و انواع هندوانه و خرما و پسته و بادام و حتی بادمجان ایران صحبت به میان آورده اند . می دانیم که « شاردن » تا چه اندازه به شربت معطری که عطش تب آلود وی را فرو می نشانید ، ارزش می نهاد .

جالب اینکه نحوه غذا خوردن ایرانیان ، یک نوع سبک زندگی را در اروپا بوجود آورد . « کلمان هوار » با اطمینان خاطر اظهار می کند که قهوه خانه را « تونو » در اروپا معمول کرد . رونق واشتهار قهوه خانه های پاریس در تاریخ ادبی و هنری قرن هجدهم ، فصلی بسیار معروف است .

نخستین قهوه خانه ای که برای مشتریانش آب یخ آورد ، « پروکوپ » بود و مردم پاریس بلافاصله از این نوشیدنی فرح بخش و خنک کننده استقبال کردند ولی نمیدانستند که آب یخ و انواع شربت در ایران متداول است .

اما امروز

چنانکه گفته شده در طی قرون متمادی ، جهانیان سعی کرده اند که سرزمینی به نام ایران را بهتر بشناسند . این کنجکاوی آنان به نظر بسیاری از کارشناسان گردشگری ، یکی از مهمترین دلایل سفر گردشگران خارجی به ایران است . به نظر می رسد که ایران هنوز برایشان « کنجکاوی برانگیز » و جالب است .

می دانیم که قرنها ، حدود ایران در نظر اروپائیان مبهم و نامعلوم بود ، چنانکه اکنون هم ایران را با کشورهائی همچون عراق اشتباه می گیرند . اما در موارد دیگر باید بگویم که ایران امروزه دیگر « افسون گر » به نظر نمی رسد که البته با توجه به تغییر نحوه زندگی ایرانیان و دسترسی آسان به اطلاعات ، این موضوع منطقی است . ایران کشوری « متمدن » بوده ، اما اینکه چقدر با توجه به روشهای نوین ، آنرا با توجه به این ویژگی معرفی کرده ایم ، جای تأمل دارد . در قرون نه چندان دور ، کاروانسراهای ایران ، زبانزد بوده است . ولی اکنون هتل های ما ارزش چندانی در عرصه گردشگری ندارند . ایران امروز ، حداقل برای ما ایرانیان زیباست اما چه کسی می تواند یک نقطه از ایران را نشان بدهد که ما در زشت کردنش بی تقصیر بوده ایم .

ایرانیان هنوز مهمان نوازند . اما سؤال این است که این « مهمان نوازی » در کجای صنعت گردشگری نمود دارد ؟ « غذا و نوشیدنی » ایرانی هنوز هم اگر نه بی نظیر ، ولی کم نظیرند ، اما آنچه در رستوران ها می بینیم چنین ایده ای را در ذهن ایجاد نمی کند . « ایرانیان » هنوز برخی از آداب و رسوم خود را حفظ کرده اند ، اما باید دید که چگونه باید از آن در گردشگری بهره برد .

این روزها ، « سفرنامه و کتاب » درباره ایران نوشته نمی شود و اگر هم نوشته می شود قدرت بیان در باب ایران را آنطور که انتظار می رود ، ندارند . امروزه سینما و فیلم و موسیقی و هنر می توانند نقش معرفی ایران را به عهده بگیرند که باز از این ظرفیت شناسایی ایران نیز استفاده نمی شود . نکته آخر اینکه ، انگیزه های سفر به ایران امروز را باید دوباره بررسی کرد و راهکارهای نو اندیشید .

باشد که ایران افسونگر را باز بینیم .

یاریگانان :

در تهیه این جستار از سفرنامه های جهانگردان یاد شده در طول جستار استفاده شده است . تا آنجا که امکان داشته است ترجمه سفرنامه ها با متن اصلی تطبیق داده شده اند تا ابهامی در اصل مطلب وجود نداشته باشد .