نیایش
خدایا :
یاری ام ده تا دل در تو بندم ،
که مرا جز تو یار وفاداری نیست ،
تا از جلوه فروشی به این و آن بر حذر باشم ،
که هر چه هست ، همه از آن توست ،
و هیچ داشته ای را برای من دوامی نیست .
دستگیرم شو تا در ژاله و لاله
و جنبش ریشه و گردش پشه ، جز تو نبینم
و سیر هستی و هر فراز و پستی را
از خواست تو برقرار بینم .
پس مرا آن هوشیاری عطا کن
که از دام وسوسه ها در امان بمانم
و صید کمند غفلت ها و حسرت ها نشوم .
خدایا :
یاری ام ده تا با غیر تو درد دل نگویم ،
که چون با تو می گویم ، سبکبار و آسوده خاطر می شوم .
پیش تو نیست از هست نمی شناسم
و پای از دست نمی دانم .
دستگیرم شو تا با تو از غم ها بگویم ،
که با دوست گفتن ، شرط وفاست
و وحشت از جان راندن ، نشان صفاست .
آنچه یارا ندارم به دیگری همچون راز بگویم ،
بر آستان امن تو به آواز می گویم .
پس مرا چشمی اشکبار و سینه ای شرر بار عطا کن ،
نه گریستنی در فراق که آن ، خون و آب است ،
بلکه گریه ای در وصال که آن ، عرق روح ناب است .
خدایا :
یاری ام ده تا از مواهب تو برخوردار باشم
و بر همگان نثار کنم .
با این دل آگاهی ، که تو پادشاه کریمی
و این بخشش از سوی من نیست
و هر آنچه هست ، از ملکوت به تو می رسد .
دستگیرم شو تا بر عیب خود سر پوش نگذارم ،
از عیب یاران فقط نزد تو گلایه کنم و پیش تو پرده بردارم
و پرده پوش عیب مردمان ، در چشم این و آن باشم .
پس مرا توانایی آن عطا کن
تا بر داشته ها ننازم و از ناداشته ها نگدازم .
اگر درون مایه ای دارم ، بر زبان نیاورم
و اگر ندارم ، خروش بر نیاورم .